دل نوشته های سعید تاجیک

ساخت وبلاگ
اي دو عالَم فرشِ زيرِ پايِ توشهرِمان آذين شده برايِ توهر صدايي مي رسد از هر طرفغير از آن صدايِ آشِنايِ توچارده قرن است در قابِ فَلك ...نيست عكسِ چهره ي زيبايِ توچارده قرن است ، از گناهِ ما ...به عقب افتاده ماجرايِ توچوبْ خطّ ِ جمعه هامان پُر شده ...از خيالِ سبزِ جمعه هايِ توبس كه تو ( امروز و فردا ) مي كُني ...پُر شده امروزم از فردايِ تودفترِ ( حضور ، غيابِ ) عاشقي ...پُر شده از غيبتِ كُبرايِ توچارده قرن است ، ما منتظريم ...كه به سر آيد شبِ يلدايِ توچارده قرن است پيدا نشده ...سيصد و اَندي نفر ، برايِ توآخَر اي راز و نيازِ دل ؛ بياتكسوارِ يكّه تازِ دل ؛ بيااي زمين و آسِمان ، منتظرتاي غريبانِ جهان ، منتظرتسالها رفت و خبر از تو نشدمانده ساعتِ زمان ، منتظرتفاطميّه و محرّم و صفر ...مِثلِ ماهِ رمضان ، منتظرتاي بهارِ ابديّ ِ فاطمه ...هست هر فصلِ خزان ، منتظرتمرتضي ندبه برايت خوانَد و ...فاطمه ، سينه زنان ، منتظرتبي حرم ؛ از تو حرم مي خواهد و ...بي كفن ؛ رويِ سَنان ، منتظرتزينبِ دل خسته ؛ مانده سالها ...در حرم ، قامت كمان ، منتظرتمانده آن پيرِ سه ساله ي حسين ...در خرابه ، نگران ، منتظرتمسجد و حرم بُود منتظرتساقي و عَلم بُود منتظرتاي به رُخ پرده كشيده ؛ باز گرديوسُفِ پنهان ز ديده ؛ باز گرداز غمت اي حضرتِ ليلا ؛ دگر ...اين دلِ مجنون ، بُريده ؛ باز گردالتيامِ زخم هايِ فاطمه ...جانِ آن قامت خميده ؛ باز گردوارثِ غربت و غيرتِ عليوقتِ آمدن رسيده ؛ بازگردشاهدِ كوچه صدايت مي زند ...انتقامِ آن ( كشيده ) باز گردگوش كُن ؛ دارد صدايت مي زند ...رگِ حلقومِ بُريده ؛ باز گردجانِ آن طفلي كه در ظهرِ عطش ...شير از تير ؛ مَكيده ...؛ باز گردپرده ي حُرمتِ عمّه ي تو را ...چشمِ بي حيا دَريده ! باز گرداي أبال دل نوشته های سعید تاجیک...
ما را در سایت دل نوشته های سعید تاجیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : st69a بازدید : 81 تاريخ : يکشنبه 21 اسفند 1401 ساعت: 13:38

سوّمين شيرِ نَرِ شيرِ خدايي ، عبّاسدانش آموزِ كلاسِ مجتبايي ، عبّاسهيَجان و ضرَبانِ نينوايي ، عبّاسهمه ي آرامشِ كرب و بلايي ، عبّاسمقتدايِ تو حسين و مرجعِ تو زينب استروزِ ميلادِ تو ميلادِ خدايِ ادب استآمديّ و حضرتِ اُمُّ البنين شاد شدهخوردنِ مِي فقط از دستِ تو آزاد شدهعاشقِ رويِ تو هر ( شيرين و فرهاد ) شدههر كه شد شاگردِ تو ، يك شبه اُستاد شدهبه علي ( حيدرِ كرّار ) شدن مي آيدبه تو ( عبّاسِ علمدار ) شدن مي آيدمِهر و مَه از ديدنَت آب شود ، حق داردعشق از عشقِ تو بي تاب شود ، حق داردعكسِ تو در آسِمان قاب شود ، حق دارداشكِ چَشمِ تو مِيِ ناب شود ، حق داردآسِمان بر تو زمين گير شود ، حق داردكهكشان بر تو به زنجير شود ، حق دارداي جگر دار ترين زاده ي حيدر ، عبّاساي هنرجويِ تو صد ( مالكِ اَشتر ) عبّاساي تو از دايره ي سخن فراتر ، عبّاساي تو را مادرِ اربابِ تو مادر ، عبّاسبه تو سقّا شدن و دريا شدن مي آيد( عبدِ صالح ) شدن و آقا شدن ، مي آيدپهلوان هستي و ويران گَري ات ، زبانزد استنحوه ي جنگيدنِ حيدري ات ، زبانزد استاي دلآورِ علي ؛ دلبري ات زبانزد استبه خدا تربيتِ مادري ات زبانزد استتويي آن كوهِ نمك كه از عسل شيرين تر استخرجِ تو كرده خدا هر چه كه ذوق و هنر استتا ز تن دو دستِ آب آورَت افتاد زمين ...شيشه ي عُمرِ علي اصغرَت افتاد زمينتا ز سر روسريِ خواهرت افتاد زمين ...همه ديدند ز نيزه سرَت افتاد زمينبي تو آنچه كه نبايد بشود ! رُخ دادهبي تو آن سه ساله زيرِ دست و پا افتاده + نوشته شده در  جمعه پنجم اسفند ۱۴۰۱ساعت 14:39&nbsp توسط سعید تاجیک  |  دل نوشته های سعید تاجیک...
ما را در سایت دل نوشته های سعید تاجیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : st69a بازدید : 66 تاريخ : شنبه 13 اسفند 1401 ساعت: 14:30

امام سجاد (ع):بندِ دل خوره گره به رشته ي سجّاده اتبه فدايت ؛ به فدايِ تو و خانواده اتدل و دلبرِ حسيني ؛ ما همه ، دلداده اتنوه ي ابوترابي ؛ ما به خاك اُفتاده اتمردِ شبهايِ مناجاتي ؛ علي ابن الحسيننوه ي مادرِ ساداتي ؛ علي ابن الحسينپسرِ حسين و دامادِ حَسن هستي شمااوّلين امامِ بعد از پنج تَن هستي شمااوّلين گريه كُن، اوّلْ سينهْ زن هستي شمابي حرمْ فرزندِ شاهِ بي كفن ، هستي شماخواب ديدم حرم و صحن و سرا داري شماحوض و فوّاره و ايوانِ طلا داري شمارگِ ايرانيِ تو ؛ عزّتِ ايرانيِ ماستخانه ي مادري ات كشورِ سلمانيِ ماستوارثِ ديده ي تو ديده ي بارانيِ ماستعاشقِ صحيفه ات پيرِ خُراسانيِ ماستبه عليْ اكبرِتان رفته رجز خوانيِ مابه عمويت رفته قاسمِ سليمانيِ مامَصلحت بود بماني عمّه را ياري كُنيمَصلحت بود پس از عبّاس ، علمداري كُنيمَصلحت بود كه با عمّه ي خود زاري كُنيبا تنِ تبْ دارِ خود دين را پرستاري كُنيقِسمَت اين بود، هلاكِ حرفِ مَردُم بشويمانعِ كنيزيِ رقيّه خانُم بشوي + نوشته شده در  یکشنبه هفتم اسفند ۱۴۰۱ساعت 6:23&nbsp توسط سعید تاجیک  |  دل نوشته های سعید تاجیک...
ما را در سایت دل نوشته های سعید تاجیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : st69a بازدید : 68 تاريخ : شنبه 13 اسفند 1401 ساعت: 14:30

جوانِ لشگرِ كرب و بلايينگينِ حلقه ي خونِ خداييجوانيّ عليّ مرتَضاييتو استادِ بِلالِ مصطفاييتو پيغمبر ترين حيدرِ عشقيتو لب تشنه ترين كوثرِ عشقيپُر از غيرتي و پُر از شجاعتقيامت قامتي ، قامت قيامتبه قدّ و قامت و سيرت و صورت ...به عبّاسِ علي داري شباهتميانِ رزمَت اعجازِ أبالفضلتويي شاگردِ مُمتازِ أبالفضلتو هستي نورِ چَشمانِ حسين و ...تو هستي ميوه ي جانِ حسين و ...تو هستي قلبِ قرآنِ حسين و ...تويي يوسُفِ كنعانِ حسين و ...يَلِ بالا بُلندِ اُمِّ ليلابرادر زاده ي زينبِ كبريتو شيري از نژادِ شيرِ عشقيشبيهِ مادرِ اَميرِ عشقيجوان هستي وليكن پيرِ عشقيمَهِ خورشيدِ عالَمگيرِ عشقيسرِ زُلفَت به دوشِ عرشِ اَعلاستخُروشِ تو خُروشِ حق تعالاستتو فصلِ سُرخي از تقويمِ عشقيتو از روزِ ازل ، تقديمِ عشقيتمامِ معنيِ تسليمِ عشقيتو اسماعيلِ ابراهيمِ عشقيتو روحِ نوحِ كَشتيّ نجاتيتو يَحيايِ جوانِ كائناتيمُناجاتَت مُناجاتِ حسينيعباداتَت عباداتِ حسينيجوانِ عشق و مرآتِ حسينيسراپا جلوه ي ذاتِ حسينيتو آقا زاده ي آقايِ عشقيعصايِ پيريِ مولايِ عشقيگرفتارِ بلا شد پيكرِ توپُر از تيرِ جفا شد پيكرِ توشبيهِ بوريا شد پيكرِ توحسابي نخ نما شد پيكرِ توز هم پاشيده شد اعضايت آقازمين گيرِ تو شد بابايت آقا + نوشته شده در  پنجشنبه یازدهم اسفند ۱۴۰۱ساعت 19:7&nbsp توسط سعید تاجیک  |  دل نوشته های سعید تاجیک...
ما را در سایت دل نوشته های سعید تاجیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : st69a بازدید : 72 تاريخ : شنبه 13 اسفند 1401 ساعت: 14:30

باب الحوائج باشد و باب المراد استدر خاکِ ایران یادِگارِ او زیاد استدر کاظمینی که بُود همتایِ مشهد ...همسایه ی دیوار به دیوارِ جواد استاز دستِ زندانبانِ او ، ای دادِ بیدادبر لب رسیده جانِ او ، ای دادِ بیدادیادِ تنورِ خولی می اندازد او‌ را ...تاریکیِ زندانِ او ، ای دادِ بیدادمعصومه را از ديدنَش مأيوس كردندزنجيرها را با تنَش مأنوس كردندهم جايِ افطاري به او ( شلاّق ) دادندهم پيشِ رويَش صحبتِ ناموس كردند !هم حُرمتِ ( یا ربّنایش ) را شکستندهم استخوانِ ( دست و پایش ) را شکستندمانندِ زینب از یهودی لطمه خوردهمِثلِ رقیّه دنده هایش را شکستندشوریده حال و تنِ پامال ، در سیَه چال ...هر شب مسیرِ روضه اش خورده به گودالدلتنگِ معصومه که می شد گریه می کرد ...با روضه ی معجر و گوشواره و خلخالوقتی که تشییعَش به یک در خورده پیوند ...یعنی که روضه اش به مادر خورده پیوندوقتی رضا آمد به بالینَش ؛ یقیناً ...یعنی که روضه اش به اکبر خورده پیوندحالا که اختیارِ شعر از دست رفته ...رشته ی روضه اش به اصغر خورده پیوندحالا که حال و روزِ روضه اینچنین شد ...قافیه با ( خنجر و حنجر ) خورده پیوند + نوشته شده در  پنجشنبه بیست و هفتم بهمن ۱۴۰۱ساعت 15:42&nbsp توسط سعید تاجیک  |  دل نوشته های سعید تاجیک...
ما را در سایت دل نوشته های سعید تاجیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : st69a بازدید : 76 تاريخ : يکشنبه 30 بهمن 1401 ساعت: 14:50

ولادت مولود کعبه:رو کُنَد امشب خدا تاىِ خودَشپرده بردارد ز سيماىِ خودَشاو كشيده روىِ بومِ دلبرى …طرحى از چهره ى زيباىِ خودَشآن گُلِ بى عيب، رو كرده گُلى …كه دهد بوىِ دل آراىِ خودَشهمه ى خود را عيان كرده خدا …در همين عالىِ أعلاىِ خودَشاو براى پاسخِ ذهنِ بشر …با على پُر ميكند جاىِ خودَشآن زمانى كه ندانم چه زمان …آفريده ألمُثنّاىِ خــودَشآفريده حضرتِ عشق آفرين …همسرى براىِ زهراىِ خودَشآن چنان او را نمونه آفريد …كس نمي داند چگونه آفريدكس نمي داند خدا يا بشر استيك تنه از همه ى خلقت سر استهرچه گوييم از على، كم گفته ايمكه على از دركِ ما بالاتر استقِدمَتِ خلقتِ اين جغرافيا …كمتر از قِدمتِ نورِ حيدر استغيرِ پيغمبر، به غيرِ فاطمه …چه كسى با مرتَضىٰ برابر است ؟آن چنان كَنده درِ آن قلعه راگوييا خيبر از اوّل بى دَر استهر كسى در هر لباس و مَنصبى …حيدرى مذهب نباشد كافر استفاطمه بر كُلّ عالَم مادر و …او به كُلّ آفرينش پدر استپدرِ خاك است و باباىِ فَلكحضرتِ عشق است و مولاىِ فَلكاين على افسانه ى افسانه هاستاين على زيباترين شعرِ خداستنامِ او ذكرِ قنوتِ فاطمهفاطمه ذكرِ قنوتِ مرتَضاستاو بُود مصداقِ قولِ اِنَّمااو همان شأنِ نزولِ هَل أتىٰ ستاو همان صف شكنِ صف شكناناو قَدَر قدرت و شاهِ لافتىٰ ستانعكاسِ مهرَبانىّ على …حضرتِ سلطان على موسىَ الرضاستانعكاسِ زورِ بازوىِ على …زورِ بازوىِ يَلِ كرب و بلاستناله ى آتشِ كينه ى على …در نواىِ نِى و ناىِ نينواستبُغضِ او شد غربتِ بى خاتمهغربتِ تمامِ آلِ فاطمه (س) + نوشته شده در  چهارشنبه دوازدهم بهمن ۱۴۰۱ساعت 21:9&nbsp توسط سعید تاجیک  |  دل نوشته های سعید تاجیک...
ما را در سایت دل نوشته های سعید تاجیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : st69a بازدید : 78 تاريخ : چهارشنبه 26 بهمن 1401 ساعت: 19:27

سر بريده يوسُفِ كنعانِ منعاقبت بر لب رسيده جانِ منسويِ من آمده پيكِ اَجلَمكهنه پيراهن بُود در بغلَمباده ي وصلِ تو را سر مي كِشمتشنه لب به سويِ تو پَر مي كِشميادِ تو اي پسرِ ابوتُراب ...بسترم باشد به زيرِ آفتابزينبِ شوريده اَحوالِ توامراويِ روضه ي گودالِ توامسويِ تو مي آيم و شرمنده ام ...كه پس از رقيّه جانَت زنده امعاقبت اي نازنين برادرم ...مي شوم راحت ز فكرِ معجرممي شود آسوده ناموسِ خدا ...از تَبِ سردِ نگاهِ بي حيامي شود آسوده اين صورت كبود ...از خيالِ شومِ خنده ي يهودمي شوم آسوده اي آرامِ جان ...از هزاران طعنه و زخمِ زبانمي شوم آسوده اي پاره گلو ...از عذابِ شب نشينيّ عدومي شوم اي پسرِ اُمُّ الكتاب ...راحت از خاطره ي بزمِ شرابعاقبت نورِ چَشمَم ، اي عزيز ...مي شوم آسوده از فكرِ كنيز + نوشته شده در  یکشنبه شانزدهم بهمن ۱۴۰۱ساعت 17:21&nbsp توسط سعید تاجیک  |  دل نوشته های سعید تاجیک...
ما را در سایت دل نوشته های سعید تاجیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : st69a بازدید : 83 تاريخ : چهارشنبه 26 بهمن 1401 ساعت: 19:27

منم خادمۀ خانۀ احساسبلاگردانِ گلهایِ گُلِ یاسمنم امُّ­ البنیــن ، کنیــزِ حیــدر به نامِ حضرتِ فاطمه ، حسّاسبه پاداشِ نوازشهـــایِ زینب...شدم من مادرِ حضرتِ عبّاسهمیشه گفتم و بایَد بگویم:الا یا اهل­َ العالم ، أیها النّاس... تمامِ هستی­ اَم ، نـورِ دو عینَم فدایِ چشم و ابروی ِحسینمدرونِ سینه­ ام ، غوغا به ­پا شددلِ زهرایی ­ام بیتُ ­العــزا شدشبی در شهر پُر نیرنگِ کوفه ...امیرالمؤمنین ، حاجت روا شدزِ جـــورِ همســرِ خائنۀ پَست ...حسن ، راحت از آن مُغیره­ ها شدحسینـم هَمــــرهِ قافلۀ دل...روانــه جانبِ بیتِ خدا شدشدم دلواپس و گفتم گمانَم ...حسینم واردِ کرب و بلا شد نِشَستَم مُنتظِر بر راه ، شاید ... حسین و زینب کُبری بیایَدشبی با دیدۀ تر ، نیزه دیدمشبی عبّاس را ، بـَر نیــزه دیدممیانِ خواب ، اشکِ من دَر آمد ...چو بر حُلقومِ اصغر ، نیزه دیدمبه­ یادِ فاطمه ، خون گریه کردم ...چو بر پهلویِ اکبر ، نیزه دیدمبه هر عضوِ حسینِ سر بُریده ...میانِ تیر و خنجر ، نیزه دیدم پریشــان گشتـم و از غم ، لَبـالَب ... چو دیدم قامتِ کمانِ زینبشبی قافله ای ، آواره دیدمحَرم را خسته از نظاره دیدم میانِ خیمه­ ای آتش گرفتـه...رُباب و غارتِ گهواره دیدمبه دستِ ناجیبانِ حرامی ...فقط روسری و گوشواره دیدمسه­ ساله دختری خونین دَهن را ...در آن شب با لباسِ پاره دیدم اَمان از لحظۀ تعبیــرِ خوابَم که دیدم زینبِ خانه­ خــرابَم ! + نوشته شده در  چهارشنبه چهاردهم دی ۱۴۰۱ساعت 16:53&nbsp توسط سعید تاجیک  |  Adbloc دل نوشته های سعید تاجیک...
ما را در سایت دل نوشته های سعید تاجیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : st69a بازدید : 88 تاريخ : سه شنبه 11 بهمن 1401 ساعت: 15:04

ولادت امام باقر(ع):باقريّ و دوّمين محمّديتو شكافنده ي علمِ سَرمديبر همه نابغه ها ، سرآمديهمه ي ناگفته ها را بَلَديعلَّتِ اثباتِ هر فرضيّه ايصاحبِ هر حوزه ي علميّه اياي سراپا جلوه ي ابوتُرابيادِگارِ حضرتِ ( اُمُّ الكتاب )اي جوابِ هر سئوالِ بي جواباي علوم و دانشِ تو بي حسابنامِ تو شيرازه ي دفترِ علمصدفِ دانشي و گوهرِ علماي تو بر علومِ دين ، طلايه داراي تو بر پيغمبران ، آموزِگارعلم ، با علمِ تو دارد اعتبارعلم را علمِ تو كرده ( تار و مار )حِلمِ تو از جنسِ حِلمِ مجتباستعلمِ تو از مكتبِ كرب و بلاستبر تو اي اُستادِ درسِ عاشقيعاشقم با همه ي نالايقيزنده سازِ مكتبِ حقايقينورِ مذهبِ امامِ صادقيرنگ و بويِ نهضَتَت ، پيغمبريوارثِ علم و حديثِ حيدري(مغزِ بادامِ) حسين و حَسنيافتخارِ من و اَجدادِ منينُقلِ هر مجلسِ بحث و سخنينَقلِ هر پاسخِ دندان شكنيبهترين دليلِ علمي؛ سيره اتبر تو مي نازد همه ى عشيره اتاي وجودَت علَّتِ بقايِ دينفارغُ التّحصيلِ كربلايِ دينچقَدَر طعنه شنيدي ، پايِ دينكعبِ نِي ها خورده اي برايِ دينهم نَفَس با آه و ناله بوده ايهمكلاسِ آن (سه ساله) بوده ايجسمِ پاره پاره ؛ يادَت نَرودگوشِ بي گوشواره ؛ يادَت نَرودذبحِ آن شيرخواره يادتَ نَرودغارتِ گهواره يادَت نَرودزينب و رُباب ؛ يادَت نَرودمجلسِ شراب ؛ يادَت نَرود + نوشته شده در  یکشنبه دوم بهمن ۱۴۰۱ساعت 22:41&nbsp توسط سعید تاجیک  |  دل نوشته های سعید تاجیک...
ما را در سایت دل نوشته های سعید تاجیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : st69a بازدید : 73 تاريخ : سه شنبه 11 بهمن 1401 ساعت: 15:04

السلام ای هادی آل عباالسلام ای نوهٔ امام‌رضاالسلام ای حضرت ابوالحسنای پدر بزرگِ یوسف خداای علی‌اکبرِ حضرت جوادای حسین کربلای سامراجامعه‌ْکبیره ، سیدُالکریم ...هدیه شد از طرفِ شما به مادیده‌ای از کودکی رنج و عذابشد گره‌گشای تو زهرِ جفادر حصار ظلم ، بودی روز و شب ...یاد‌ شام و کوفه، یاد اُسَرا !بوده‌ای در بزم ننگین شراب ...یاد عمّه زینب و رقیّه‌هابر سر نیزه نرفته سر توپیکرت نمانده زیر دست و پاخوب شد دور از نگاه غیرتَت ...نشده ناموس تو انگشت‌نما ! + نوشته شده در  سه شنبه چهارم بهمن ۱۴۰۱ساعت 22:10&nbsp توسط سعید تاجیک  |  دل نوشته های سعید تاجیک...
ما را در سایت دل نوشته های سعید تاجیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : st69a بازدید : 73 تاريخ : سه شنبه 11 بهمن 1401 ساعت: 15:04

آمد كه خودش جمع كند بستر خود را(شايد كه بييند خنده ي شوهر خود را )امروز كه كار خانه كرد و پخت و پز كرد ...زد شانه به زحمت گيسوي دختر خود رابانوي شكسته استخوان گفت به حيدر :تا غسل دهد با پيروهن همسر خود راپنهان ز عليّ و كودكان خود نموده ...زخم گونه و صورت و بال و پر خود راميگفت حسن جان تو دعاكن كه نبيند ...ديگر پسري نقش زمين ، مادر خود راميگفت علي خدا كند دگر نبيند ...مردي وسط مغيره ها همسر خرد را !از زينب خود خواست به جاي او ببوسد ...زير حنجر برادر بي سر خود را !با زينب خود گفت از آن شبي كه بايد ...با دست بگيرد گره معجر خرد را !ميگفت حسينم ، تو در آيينه ي مادرامروز ببين شكستن دختر خود را ! + نوشته شده در  سه شنبه ششم دی ۱۴۰۱ساعت 8:29&nbsp توسط سعید تاجیک  |  دل نوشته های سعید تاجیک...
ما را در سایت دل نوشته های سعید تاجیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : st69a بازدید : 79 تاريخ : چهارشنبه 7 دی 1401 ساعت: 7:15

آن شب كه بيت مرتضي بيت العزا بود ...گويا كه شام شادي مغيره ها بودتشييع و غسل و كفن و اشك يتيمان ...صدها گره بر كار آن گره گشا بودآيينه ي ترك ترك ! شسته شد اما ...شستن او جان كندن شيرخدا بودبا زحمت و افسوس و حسرت و خجالت ...شسته شد آن ياسي كه زير دست و پا بودبا چادر خاكي مادر گريه ميكرد ...آن كودكي كه رازدارِ ماجرا بودآخر به هر دردِسري بانو كفن شداو شد كفن ، گريز روضه كربلا بودسربسته ميگويم كه آنشب بين تابوت ...تصوير زهرا روي دوش مرتضي بود !اين استخوان شكسته در ميان تابوتآن استخوان شكسته بين بوريا بوداينجا همه دل نگرانِ زينبي كه ...ارثَش ز مادر چشم هاي بي حيا بودامّا بمیرم که خودِ زینب در آنجا …دلواپسِ دخترِ زیرِ دست و پا بودای وایِ من که کوچه شد قسمتِ زهرابازار ، سهمِ زینبِ انگشت نما بود + نوشته شده در  سه شنبه ششم دی ۱۴۰۱ساعت 8:29&nbsp توسط سعید تاجیک  |  دل نوشته های سعید تاجیک...
ما را در سایت دل نوشته های سعید تاجیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : st69a بازدید : 76 تاريخ : چهارشنبه 7 دی 1401 ساعت: 7:15

قِسمتِ ما كُن بارالٰها بهترين را
روزِ فرج را، كربلاىِ اربعين را
در سايه ى ولايتِ نايبِ مهدى
توليدِ دانش بُنيانِ كار آفرين را

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و نهم اسفند ۱۴۰۰ساعت 22:47&nbsp توسط سعید تاجیک  | 

دل نوشته های سعید تاجیک...
ما را در سایت دل نوشته های سعید تاجیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : st69a بازدید : 118 تاريخ : شنبه 6 فروردين 1401 ساعت: 13:31